بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج و العفیه و النصر و اجعلنا من انصاره
و عوانه والمستشهدین بین یدیه.
عجب دعایی،آدمو میلرزونه،آدمو به فکر وا میداره ...
اینبار میخوام از صاحبمون،صاحب عدالت جهانی حرف بزنم
از امام زمان اما این آقا اینقدر بزرگ هستند که آدم نمیدونه از کجا شروع کنه.
میخوام رک و راست حرف بزنم میخوام از آقا گله کنم به
کسی چه مربوطه فقط آقای شما نیست که آقای منم هست.
هر کی دوست داره خوب گوش بده بچه ها آماده اید
آهای خواهرا ، آهای برادرا آماده اید
میخوایم با آقا حرف بزنیم،حواسا جمعه،آقاجون مگه
ما جزء مسلمونهای این کره خاکی نیستیم
مگه قلبمون-زبونمون-فکرمون به یاد شما نیست،
حداقل یکیش هست.والله هست فقط ما یه
فرقی با خوبات داریم ماها گنهکاریم.
آقا دلمون تنگه ، آقا جهان رو ظلم و فساد برداشته،همه منتظر شما هستن.
یدفعه ای گریم میگیره با خودم میگم دعا کنم چون شنیدم که آقا فرمودند:
دعا کنید ظهور ما برسد.
منم با دله شکستم دعا کردم،راز و نیاز کردم کلی با
آقامون مهدی حرف زدم بگذریم بچه ها شما هم دعا کنید آقا بیاد.
اللهم عجل لولیک الفرج
آقاجان مهدی فاطمه(س) خیلی حرفهای دیگه دارم
و داشتم اما قد و قوارش به این وبلاگ در پیت نمیخوره.
این حرفها رو معمولا موقع راز و نیاز توی خلوت میزنن.
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت حضرت مولی الموحدین حضرت علی بن ابیطالب را به حضرت مهدی و نایب بر حقش آیت الله خامنه ای و یاور ایشان سید حسن نصرالله و بر کلیه شیعیان اسلام تسلیت عرض مینمایم.
این هم یه مطلب بخونید،خیلی جالبه:
از تمام کسانی که کلاهشان برای سرشان گشاد است
از تمام کسانی که لباسشان بارکدشان است
از هویت های میز نشان
از بله های از سر اجبار
از طلبه هایی که طالب علم نیستند
از دانشجویانی که دانش جو نیستند
از تمام کرهایی که سمعکهایشان مارک مصلحت خورده
از اندامهای به مزایده گذاشته شده
از انسانهای ارزان قیمت
از اعتقادهای حراجی
از حرفهای مفت
از وعده های سر خرمن
از نادیدنی های دیدنی!
از صورتهایی که بوم نقاشی اند
از متهمانی که شاکی اند
از تمام کسانی که رسالت خون را تنها در رساندن اکسیژن به سلولها می دانند
از تمام خونهایی که رنگین ترند
از آنان که آزادگی را در اسارت بی بند و باری به بند می کشند
از آنان که عشق را به بهای love سه طلاقه کرده اند
از تمام کسانی که در لغت نامه های ذهنشان بین مظلوم و تو سری خور علامت تساوی است
از ولایت ناشناسان ذوب در ولایت
از کوفیانی که دم به ساعت می گویند( این الطالب به دم المقتول به کربلا)
از کوفیانی که اهل کوفه نیستند
از کوفیانی که برای مهدی(عج) نامه می نویسند
از تمام آنان که فکر می کنند کوفیان شاخ داشتند
از تمام آنان که فکر می کنند طلحه یا زبیر یا عمرعاص یا ... دم داشتند
از سیاستمداران بی دین
از متدینین بی سیاست
از تمام آنان که دین و سیاست را از هم جدا می دانند
از آنان که شهدا را در موزه گذارده اند
از آنان که در هر میدانی دم از استقلال و پیروزی می زنند الا میدان جنگ
از عروسکهای بالماسکه
از وطن دوستان وطن گریز
از زنان مرد صفت
از مردان زن صفت
از همه آنان که شهدا را برای تیراژ می خواهند
از همه آنان که« نون والقلم و ما یسطرون» را نان تفسیر می کنند
از رای های ممتنع
از تمام آنانی که بین نماز و نرمش تفاوتی قائل نیستند
از همه چیز داران بی همه چیز
از امانت داران خائن
از کفهای روی آب
از ناموس داران بی ناموس
از زنگارهای روی آینه
از مسلمانان مسلمان کش
از پشتهایی که همیشه رودر روی خصم اند
از تمام آنان که به تقاضای مشروع مظلومگان « قبلت» نا مشروع می گویند
از آنانی که بی حجابند
از آنان که خود حجابند
از بلاهایی که از دماغ فیل نازل شده اند
از آنان که تاسوعا و عاشورا را تنها در تقویم جستجومی کنند و کربلا و کوفه و شام را تنها در نقشه!
از آنان که دیروز را دیدند و امروز را در حسرت دیروز به دیروزی تبدیل می کنند که فردا حسرتش را خواهند خورد؟
از آنان که چشم به فردا دوخته اند و امروز را فراموش کرده اند
از آنان که پرچمند اما بیرق و علم نیستند
از آنان که کلفتی گردن خود را بیش از تیزی ذوالفقار می دانند
از آنان که باده ناب را با ده درصد الکل بالا می دانند
از چشمهایی که در صفین تنها قرآن سر نیزه را دیدندو در کربلا و کوفه و شام تنها قرآن سر نیزه را ندیدند
از آنان که در صفین تنها قرآن سر نیزه را باور کردندو در کربلاوکوفه و شام تنها قرآن سر نیزه را باور نکردند
و از تمام آنان که قرآن را بر نیزه کردند
از من که منم، از تو که تویی، من و تو که ما نیستیم و ما که فنای در او نیستیم...
از خنجرهایی که بر پشت می نشیند
از آنان که نی را به گیتار می فروشند
از آنان که با شنیدن نام « خردل» به یاد چاشنی غذا می افتند
از آنان که با شنیدن نام « موج» تنها به یاد جزایر هاوایی می افتند
از آنان که با شنیدن نام « توپ» مارادونا در خاطرشان زنده می شود نه نام شهیدان
از آنان که نمی بینند و می گذرند و از آنان که می بینند و می گذرند
از آنان که از آب زلال آب می خورند و از آب گل آلود نان
از تمام مجذوبین باغهای سبز که هیچ گاه توی باغ نیستند
از سگهای بی وفا
از اسبهای نانجیب
از خروسهای بی دم
از مورچه های تنبل و بی کار
از زنبورانی که همه چیز دارند الا عسل
از کلاغهای بی حیا
از قلندرانی که از قلندر بودن تنها سر تراشیدنش را بلدند
از اشترانی که از شتر بودن تنها کینه ورزیدنش را یاد گرفته اند
از خرسهایی که از خرس بودن تنها بخل ورزیدنش را فرا گرفته اند
از گاوهایی که هیچ ندارند الا دو شاخ
از شتر مرغها که نه می برند و نه می پرند
از آنان که درد دلشان را به درد شکمشان فروخته اند
از آنان که منتظرند محرم گردد یک مو زسر ... و از یاد برده اند
کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا
از آنان که چوبه محمل و سر زینب را دیدند و منبر و منطق او را نه
از آنان که غنایم جنگی را در زمان صلح از شهدا می گیرند
از آنان که حضور همه کس را حس می کنند جز خدا
از آنان که از همه شرم می کنند جز خدا
از تمام شهوترانانی که عجوزه سه طلاقه امیر المومنین را تنگ در آغوش گرفته اند
از آنان که بازی می دهند
از آنان که بازی می خورند
از بازی ها! از بازی ها! از بازی ها!
ضمنا:
لبنان دلم برای تو برای سید و یارانش و برای همه اقوامم تنگ شده ... و
ذوق میکنم که در امتحان الهی تو سربلند بیرون آمدیم و ذوق میکنم و با اشکانم دعا میکنم.
اللهم عجل لولیک الفرج
ومن الله التوفیق
وفا ابونصر