مردی می آید ز خورشید ...
زمین آب می خواهد، آسمان آب می خواهد، قلب ها تشنه اند،چشم ها از عطش ترک خورده اند، فریاد وا عطشا از حلقوم زمین و زمینیان برخاسته است، ماهی ها دعا می کنند و پرندگان نیز. ساکنان بی تاب و عطشان زمین، دست فرا چشم خویش گرفته ـ تا ناکجاـ خیره به را نگرانند و چشم انتظار.
این انتظار، تنها روح امید است؟؛ تنها راه نجات ـ تولدی دوباره اما نامکررـ که در این تن مرده همچو انفاس مسیحایی می دمد و خفتگان را از گور خویش برمی انگیزد.
به ما گفته بودند: آبتان به زمین فرو می رود! گفته بودند وقتی که چشم هایتان هیچ نجات دهنده ای ندید و قلبتان هیچ صدایی نشنید،وقتی که دستانتان به هیچ ریسمانی نیاویخت، به کجا چنگ می زنید؟ چه می کنید؟ چگونه احیا می شوید؟
به ما گفته بودند اگر ناگهان آبتان به زمین فرو رود و دیگر هرگز نتوانید آب به دست آورید، کیست که برای شما آب پدید آورد؟
بدون آب چگونه می توان روئید؟ چگونه می توان سبز شد؟ بهار آورد، شکوفه زد؟!چگونه می توان قد کشید؟! از بی آبی خاک را با پنجه می خراشیم، در هر مردابی فرو می رویم، در رسیدن به هر سرابی می کوشیم امام باز هم ...
باز هم این ندای "هل من ناصر ینصرنی" از ما نیست که فرامرز این کره خاکی رفته است، این ندای آن "حبل المتین آسمانی" است که ما را برای نجات می خواند، تا از دریای زلال و گوارای وجودش، جرعه ای بنوشاند. کجا را جستجو می کنیم؟
خاک مکان تعلق نیست، این زمین نه جای ماندن است، این تن جای پروراندن کرم ابریشم نیست؛ پیله ای است که پروانه ای دل آن را بشکافد و به سوی منشأ نور به پرواز در آید. این چه بی خبری است که دلبسته مرکب تن شده ایم؟ چه غفلتی است که به تبعیدگاه خویش خو گرفته ایم؟ کدام حادثه شفاف تر است از خورشیدی که در سجده "امن یجیب ... انتظار طلوع خویش را بر شب تیره ما می کشد؟! کدام حقیقت ضروری تر از نوشیدن آبی گواراست برای تشنه ای که از عطش می سوزد؟
چشم هایی که از اقیانوس سرشارترند، انتظار بیداریمان را می کشند؛ ظرف هایمان واژگون است وگرنه باران حضورش، یک ریز و پی در پی فرو می بارد ....
آری ما عادت کرده ایم بگوییم منتظریم، عادت کرده ایم بعد از صلوات هایمان و "عجل فرجهم" بگوییم، عادت کرده ایم دعای فرج بخوانیم و از روی عادت هر روز پس از نماز برای سلامتی اش دعا کنیم...
عادت کرده ایم به نبودنش، به نیامدنش، به عدم درک حضورش ...
اگر آنقدر که برای سلامتی یک بازیگر، یا پیروزی یک تیم فوتبال حساسیم و از صمیم قلب دعا می کنیم، برای فرج لیلة القدرمان دعا می کردیم ...
تنها چیزی که موجب محرومیت شما از دیدار ما شده، آن اعمال ناپسندیست که انجام می دهید و گزارش آن به ما می رسد.
و اگر شیعیان ما که خداوند آنان را به اطاعت خویش موفقشان بدارد، در وفا به پیمانی که با ما دارند، یکپارچه می شدند، هرگز از ملاقات ما محروم نشده و البته سعادت حضور در محضر ما با معرفتی حقیقی هر چه زودتر نصیبلشان می شد.
*شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ما را نمی خواهند، اگر بخواهند، دعا می کنند و فرج ما می رسد.
*برای رسیدن به معرفت(ارتباط روحی) تزکیه نفس کنید نه برای رسیدن به جسم امام.
*ای شیعیان برای کسی که به او دل سپرده اید(امام زمانتان)زینت باشید و مایه ننگ و عیب برایش نباشید.
( یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک )