سفر با تمام خطرات و حوادثی که ممکن است داشته باشد، زیبا و جذاب است.
شاید بارها سفرهای گوناگونی را تجربه کرده باشیم. من با چهار پایان، تو با پای پیاده و دیگری با ماشین و غول های آهنی گوناگون!
بنده ای هتل پنج ستاره ای را برای اقامت بر می گزیند و دیگری شب را زیر قرص مهتاب به روز می آورد.
سفرها مختلف اند. آرزو ها نیز تفاوت دارند.
یکی رفتن به غرب و دیگری شرق را مقصدش می داند.
ولی تا کنون در این باره اندیشیده ای که مقصد نهایی کجاست؟
آری؛ چه بخواهی و نخواهی و از هر سمتی عبور کنی، سرانجام به پایان خط خواهی رسید.
پایان خط کجاست؟
پس بیا تا برویم...
من، تو را همسفر خویشتن نموده ام... اینجا خوابگاه ابدی است.
می بینی؟ سنگ قبر فقیر و غنی هم تقاوت دارد. محل دفن خلق الله نیز متفاوت است. یکی ضلع شرقی، یکی قسم غربی و دیگری شمال یا جنوب آرمیده است...
این که کجا دفن شده باشند هم دست ماست. پول از پارو بالا رفتن همانا و ایشان را در بهترین مکان ممکن دفن نمودن همان!
پس از خیرات فراوان، هزینه های گزاف و دیگر اموری که به من و تو وابسته است، دست خدا در مقابل دیده گانمان می آید.
چون شرطه ئ سر چهار راه، تو را به ایست و بازرسی فرا می خواند. اکنون باید گواهی ات را به همراه داشته باشی. تصدیق، بیمه نامه و غیره و ذلک تو را نجات خواهند داد، نه اقوام و بستگانی که چشم به مال تو دوخته اند...
آری برادر!
شاید مزاری رنگارنگ در کنار گوری ساده و بی کس قرار گرفته باشد، شاید و شاید و هزاران شاید دیگر...
ولی به خدا قسم همه ئ ایشان زیر سه متر خاک خفته اند.
به خدا قسم بیش از چند وجب را اشغال نکرده اند.
و از همه مهمتر! طعم سخت تنهایی و تاریکی قبر را چشیده اند.
ریختن سنگ ها به وقت آمدن دو ملک را حس کرده اند. ایشان در مقابل سوال و جواب های آنها مسئول اند و دیگر تفاوتی بین فقیر و غنی نیست!
اگر پاسخ ندهی، به پیشینه و سابقه ئ کاری تو در اداره ها توجهی نمی کنند.
اگر در مقابل دماغ های آتشین و موهای ژولیده ئ نکیر و منکر قبر، زانوی غم بغل گیری، تو را نوازش نخواهند کرد!
و بدان وقت است که پتکی سهمگین و گرزی بنیان کن، دنیایت (قبرت) را جهنمی سرخ و سوزاننده می کند!
امّا اگر اهل غم را در یابی، اگر به وقت دیدن یتیمان علی خود را از ایشان دور نکنی و فقیران را به چشم دوستان خویش بنگری، دیگر خبری از گرز و مشت و لگد نخواهد بود.
بدان وقت است که آغوش گرم محمد، دنیایت (قبرت) را به گلستان مبدّل می نماید!
پس دوست خوبم؛ هرگاه به خوابگاه مردگان رسیدی، مگو چه سنگ و مزار زیبایی! و راحت تر بگویم، ظاهر را الگوی خویش قرار مده.
به این فکر کن که انسانهای زیر پای تو، با گرز گران پذیرایی گشته اند یا آغوش گرم محمد، ایشان را به خوابی چون خفتن نو عروسان فرا خوانده است!
اگر می خواهی طعم خوش فردوس برین را بچشی، فقط کافی است خود را زحمت دهی. و البته زحمتی که به رحمت مبدّل می شود!
می دانی راه رسیدن تو به حوض کوثر چیست؟
فقط و فقط درک شب اول قبر! خوف فراوان دارد!
اگر باورش کنی، دیگر به سمت معصیت نخواهی رفت.
آمین....
----------------------------------------------
تمامی این نوشته ها از افکار این بنده حقیر بوده است و هیچ گونه رو نوشتی نشده است.لذا کپی برداری از آن بدون کسب اجازه از مدیریت ((چشمان خیس)) دارای پیگرد و برخورد قانونی خواهد بود.