سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این دانش دین است، پس نیک بنگرید که از چه کسی دین خود رامی گیرید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
وفا ابو نصر

بسم الرب الشهداء والصدیقین

من اعتقاد دارم که خدای بزرگ، انسان را به اندازه درد و رنجی که در

راه خدا تحمل کرده است پاداش می‏دهد، و ارزش هر انسانی به اندازه
 
درد و رنجی است که در این راه تحمل کرده است، و می‏بینیم که مردان

 خدا بیش از هرکس در زندگی خود گرفتار بلا و رنج و درد شده‏اند، علی
 
بزرگ را بنگرید که خدای درد است، که گویی بندبند وجودش، با درد و

 رنج جوش خورده است، حسین را نظاره کنید که در دریایی از درد و شکنجه

فرو رفت، که نظیر آن در عالم دیده نشده است، و زینب کبری را ببینید، که

با درد و رنج انس گرفته است.

درد، دل آدمی را بیدار می‏کند، روح را صفا می‏دهد، غرور و خودخواهی را
 
نابود می‏کند، نخوت و فراموشی را از بین می‏برد، انسان را متوجه وجود خود می‏کند ...

مناجات ...

خدایا! هدایتم کن! زیرا می‏دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.

خدایا! هدایتم کن! زیرا می‏دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.

خدایا! هدایتم کن! که ظلم نکنم، زیرا می‏دانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است.

خدایا! نگذار دروغ بگویم، زیرا دروغ ظلم کثیفی است.

خدایا! محتاجم مکن که تهمت به کسی بزنم، زیرا تهمت، خیانت ظالمانه‏ای است.

خدایا! ارشادم کن که بی‏انصافی نکنم، زیرا کسی که انصاف ندارد شرف ندارد.

خدایا! راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم، که بی‏احترامی به یک

انسان، همانا کفر خدای بزرگ است.

خدایا! مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده، تا حقایق وجود را ببینم

و جمال زیبای تو را مشاهده کنم.

خدایا! پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه‏گرساز،

تا فریب زرق و برق عالم خاکی، مرا از یاد تو دور نکند.

خدایا! من کوچکم، ضعیفم، ناچیزم، پرکاهی در مقابل توفان‏ها هستم،

به من دیده‏ای عبرت‏بین ده، تا ناچیزی خود را ببینم و عظمت و جلال

تو را براستی بفهمم و به درستی تسبیح کنم.

خدایا! دلم از ظلم و ستم گرفته است، تو را به عدالتت سوگند می‏دهم

که مرا در زمره ستمگران و ظالمان قرار ندهی.

خدایا! می‏خواهم فقیری بی‏‏نیاز باشم، که جاذبه‏های مادی زندگی،
 
مرا از زیبایی و عظمت تو غافل نگرداند.

خدایا! خوش دارم گمنام و تنها باشم، تا در غوغای کشمکش‏های پوچ مدفون نشوم.

خدایا! دردمندم، روحم از شدت درد می‏سوزد، قلبم می‏جوشد،

احساسم شعله می‏کشد، و بندبند وجودم از شدت درد صیحه می‏زند،

تو مرا در بستر مرگ آسایش بخش.

خسته‌‏ام، پیر شده‏ام، دل‏شکسته‏ام، ناامیدم، دیگر آرزویی ندارم،
 
احساس می‏کنم که این دنیا دیگر جای من نیست، با همه وداع می‏کنم،
 
و می‏خواهم فقط با خدای خود تنها باشم.

خدایا! به سوی تو می‏آیم، از عالم و عالمیان می‏گریزم، تو مرا در جوار رحمت خود سکنی ده.

در آخر خودم مینویسم ...

اول بخاطر یادواره شهدای کربلای پنج اینو نوشتم ...

دوم قابل توجه دوستانی که به شهادت فکر میکنند ولی قلب و دلشون برای اون نمیتپه ... !



سلام علیکم

جوابیه دوستان تا چند روز دیگر حاضر میشود ... پس اینقدر جو سازی نکنید ...

ومن الله التوفیق

گروه ?+? راهیان شهادت


نظرات شما ()
---------------------------------------------------
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
---------------------------------------------------
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 23876
بازدید امروز : 72
بازدید دیروز : 4
............. بایگانی.............
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385

..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
........... درباره خودم ..........
وفا ابو نصر
وفا ابو نصر
من وفا ابونصر از لبنان(مقیم ایران) 20 ساله حدود 4 سال است که در ایران زندگی میکنم مادرم ایرانی و پدرم اهل لبنان(روستای قانا) ما یک خانواده 5 نفره هستیم پدرم،مادرم،من و فاطمه(خواهرم) و حسین(برادرم) پدرم استاد دانشگاه ، مادرم معلم،خواهرم دانشجو و برادرم حسین شهید شده در همین جنگ اخیر رژیم صهیونیستی و لبنان او یکی از مبارزان جنبش حزب الله بود، من هم که آخرین فرزند خانواده هستم دانشجوی رشته پزشکی هستم.

.......... لوگوی خودم ........
وفا ابو نصر
............. اشتراک.............
 
............ طراح قالب...........