من می روم، خسته و تنها. با کوله باری از ندامت و پشیمانی. به اینجا آمدم تا که شاید دردم را درمان شود؛ ولی دلم خون شد و هیچ نیافت.
مدت هاست که پول را بهانه ای برای ترک وطن کردم!
ماشینها و انسانهای شیک پوش، فریبم دادند. بزرگراه های چهل چراغ و مغازه های رنگارنگ، روباهی شدند و مرا به دام اندوه کشیدند! هیچ گاه دیگر آن بیشه ئ سرسبز را ترک نخواهم کرد.
دیگر آن مشت قاسم با وفای ده را ترک نخواهم گفت.
آن صدای (قوقولی قوقولی) خروسها را به صدای بوق ماشینها ترجیح خواهم داد. در روستای کوچک من، می توان ستاره ها را از آسمان چید و هم صحبت خویش نمود. ولی در شهر مکر و ریا، خورشید هم دود اندود است.
دل های سیاه و چرکین و دندانهایی گرگین، آماده ئ دریدن. وفای آن سگ گله، بیش از وفای انسان های شهر ریاست!
صبح به صبح من خورشید را سلام می دادم و شب به شب، قرص مهتاب را بدرود می گفتم. ولی در شهر شما، صبحانه ام دعوایی و شام آخر شبم چوب و چماقی بود که به خاطر هیکل و هیبتم بر من وارد میشد.
ولی آموختم؛ آموختم که هیچ چیز جای آن مسجد کوچک کاه گلی را نخواهد گرفت.
بوی درختان سیب و صدای پای آبی که از وسط دهکده می گذشت، آرام کننده ئ روح و روانم بودند. از همه مهم تر دوستانی داشتم به بزرگی دریا. حرف قلب و زبانشان یکسان بود!
در دهکده ئ کوچک من، هر چند که افراد برای رفتن به خانه ئ همسایه از الاغ و برای روشن کردن راه از چراغ نفتی استفاده می کنند، ولی جانمازی سبز و دلهایی آسمانی دارند که دنیایی را جست و جو کنی نمی یابی!
در آن جا، چشم انتظار باران و هوایی خوش نمی ماندم؛ و این در حالی است که بزرگترین آرزو در شهر شما، نفس کشیدن است.
حال آموختم که جان آدمی عزیز تر از مال اوست...
پس دیگر هیچ گاه خود را بدست اهل ستم نمی سپارم.
سختی ها و تلخی های زندگی روستایی، بسیار شیرین تر از امکانات دون شهری است!
رفاه و آسایشی که تو را به دهان شیر می اندازد، چه ارزشی دارد؟
در شهر شما دو چشم داشتن کافی نیست. اگر قدرت بصر در پشت سرت نداشته باشی، بی شک خنجری تو را می درَد!
صدای بلبلان، (ما ما) ی گاوها، آواز خوانی الاغها و همه و همه بوی سادگی می دادند. بوی امید...
من می روم و دیگر شرافت و وطنم را به پول و رفاه، نخواهم فروخت.
آنجا به من محتاج ترند....
------------------------------------------------
تمامی این نوشته ها از افکار این بنده حقیر بوده است و هیچ گونه رو نوشتی نشده است.لذا کپی برداری از آن بدون کسب اجازه از مدیریت ((چشمان خیس)) دارای پیگرد و برخورد قانونی خواهد بود.