سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خوش رفتاری، بر محبّت دل ها می افزاید . [امام علی علیه السلام]
وفا ابو نصر
نت ورک مارکتینگ در برره
  • نویسنده : وفا ابو نصر:: 85/12/16:: 10:46 صبح
  • خوانندگان گرامی :

    در پی موفقیت سریال شبهای برره.... مجموعه مطالب طنزی تدارک دیده شده بنام نت ورک مارکتینک در برره که به زودی به سمعتان خواهد رسید ....

    منتظر باشید

    همانطور که میدونید کیوون تو شهر مدتی زنذگی می کرد . در طول این مدت او با یکی از نت ورک ها آشنا شد و پس از عزیمت به برره کیانوش و شیر فرهاد رو پرزنت کرد . در تصویر فوق شما شیر فرهاد  رو در حال مشورت با  کیانوش می بینید البته طفلکی کیانوش وقتی می خواست از خوانه برای شرکت در  جلسه پرزنت بیرون بیاد از سحر ناز اجازه گرفت و اونم حقش رو گذاشت کفه دستش که مهرش رو زیر چشم چپ کیانوش ملاحظه می فرمائید ....

    کیوون هر چی شعی کرد نتونست شیر فرهاد رو ورودی بزنه به همین خاطر از همون روش قدیمی خودش استفاده کرد و .....

    بالاخره شیر فرهاد با اصرار زیاد کیوون عضو نت ورک کیوون شدو از لیلون خداحافظی کرد و رفت تا مخ کیانوش رو بزنه و شاخه های خودش رو فعال کنه ....

    کیانوش که برای کارهای اداری روزنامه صبح برره به شهر رفته بود در حال برگشتن بود که شیر فرهاد به سراغش آمد....

    شیر فرهاد کیانوش را به محل مناسبی برد و به او گفت که : حالا من میخوام از خودم پرزنت در وکونم... بیا این جا وشین تا وگویم....

    خلاصه شیر فرهاد شروع به توضیح دادن کرد و کیانوش وقتی فهمید که با یک سرمایه گذاری اندک می تواند با کمی زرنگی به پول کلانی برسد به ذویا فرو رفت در تصویر فوق کیانوش در آرزوی خود بعد از یک سال که تعداد ورودیهایش زیاد شده و گلد گردیده از پول پورسانتهایش یک دستگاه بنز الگانس خریده که در عالم خیالش دارد رانندگی می کند.

    شیر فرهاد : کیانوش ... ای کارا چیه از خودت در وکنی

    کیانوش : می دونی شیر فرهاد من الان فکر می کنم بعد از یکسال از پورسانتهام یک بنز بخرم

    شیر فرهاد : ای بنز که گفتی ..... یعنی چه ؟

    کیانوش : بنز یک ماشین بسیار شیک و زیباست که الان هر مایه داری تو شهر سوارش میشه ...

    شیر فرهاد : ای ماشین که گفتی ... بوق هم از خودش در وکونه؟

    کیانوش : بله .....

    شیر فرهاد : اونوقت ...ای ماشینیکه الان تو سوارشی بوقش کجا بید ؟

    میذاری منم از خودم بوق در وکنم ....

    شب شام در منزل سالار خان دعوت بودند ولی کیانوش هنوز در اندیشه پول دار شدن از این راه بود که به فکر پرزنت کردن سالار خان افتاد و به کمک شیر فرهاد ایم کار را انجام دادند...

    پس از صحبتهای کیانوش شیر فرهاد پدرش را به کناری خواند و گفت :

    ببین بووا من از نت ورک مارکتینگ چی وگرفتم ....

    -: چی وگرفتی جیییییییییگر ؟

    -: ای یه .... ای را از جی بانکم از محصولاتی که شرکت از خودش در وکنه وخریدم...

    -: خوب ای چی بید ؟

    -: ای را که از محصولات شرکته وگویند (( دستت وگیر راه ورو )) ....

    -: خوب ای (( دستت وگیر راه ورو )) دیگه چی بید ....؟

    -: ای را به ?????? تومان وخریده ام و وگویند تو بازار??? میلیون تومان بید ... ها ها ها ها

    -: آفرین پسرم ...تو چقدر از خودت زرنگی در وکردی .... راستی ای شرکت چی چی مارکتینگت کجا بید ؟ میشه منم از خودت عضویت در وکنم تا مثل تو پولدار وسم جیییییگر ؟

     

    و شیر فرهاد به سرعت سحر ناز را خبر کرد و بجای اینکه پدرش را زیر شاخه کیانوش ثبت نام کند او را زیر شاخه سحر ناز گذاشت ...و سحر ناز هم از این کار او کلی خوشحال شد ....

    کیانوش بنده خدا وقتی از ماجرا خبر دار شد که دیگر کار از کار گذشته بود ... او از این کار شیر فرهاد کلی ناراحت شد و با چاقو او را تهدید کرد و در حالت عصبانیت تمام خنجر را برداشت که سحر ناز را بکشد تا دیگر زیر شاخه های او را ندزدد( کاش ماهم با این عقاب شکری همین کار را می کردیم )....

     

    ادامه دارد ....


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ---------------------------------------------------
     RSS 
    خانه
    ایمیل
    شناسنامه
    مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 23240
    بازدید امروز : 14
    بازدید دیروز : 3
    ............. بایگانی.............
    بهار 1386
    زمستان 1385
    پاییز 1385

    ..........حضور و غیاب ..........
    یــــاهـو
    ........... درباره خودم ..........
    وفا ابو نصر
    وفا ابو نصر
    من وفا ابونصر از لبنان(مقیم ایران) 20 ساله حدود 4 سال است که در ایران زندگی میکنم مادرم ایرانی و پدرم اهل لبنان(روستای قانا) ما یک خانواده 5 نفره هستیم پدرم،مادرم،من و فاطمه(خواهرم) و حسین(برادرم) پدرم استاد دانشگاه ، مادرم معلم،خواهرم دانشجو و برادرم حسین شهید شده در همین جنگ اخیر رژیم صهیونیستی و لبنان او یکی از مبارزان جنبش حزب الله بود، من هم که آخرین فرزند خانواده هستم دانشجوی رشته پزشکی هستم.

    .......... لوگوی خودم ........
    وفا ابو نصر
    ............. اشتراک.............
     
    ............ طراح قالب...........